.

.

تهاجم فرهنگی !!!

صدای چکمه سربازان پنهان غرب را احساس می کنم. زنگ خانه ها به صدا در می آید. آن ها چمدانی را برایمان به ارمغان آورده اند.

رون چمدان را نگاه می کنم. سوغات فرنگ برایم رنگارنگ و جالب است. اما افسوس که ویروس درون آن من و ملتم را بیمار ساخت و این اپیدمی درمانی ندارد جز واکسن ایمان و اعتقاد مذهبی. از آن روز که ما لبخند شیطانی غرب را باور کردیم دگرگون شدیم. زمزمه هایمان، شعرهای بی وزن و قافیه آن ها شد. فیلم های خشونت بارشان جوانانمان را عصبی کرد و شخصیت هایی پوچ را در درونشان قالب بندی کرد. فیلم های مبتذلشان راه زندگی نکبت باری را برایمان به نمایش درآورد. دیگر اسباب بازی های کودکانمان توپ پلاستیکی و عروسک پارچه ای نبود."باربی" با مدلهای رنگارنگش خط بطلانی بر روی آن ها کشید و دوست و همدم دخترانمان شد.  

 

 

به خود اجازه ندادیم از کلمات ساده فارسی استفاده کنیم و برای نشان دادن مترقّی بودنمان ، کلمات بیگانه کامپیوتر، هات داگ، فست فود، تی شرت، و... را پسوند وپیشوند صحبت ها قرار دادیم. عدم وجود ماهواره در خانه هایمان مهر عقب ماندگی را بر پیشانی مان ثبت کرد. لباس های مردانه و سنگین پسرانمان با تصویرهای خوانندگان وعلائم شیطان پرستی و جملات غربی در کوچه و بازار به نمایش درآمد و مدل صورت و موهای دخترانمان بر اساس دستورات ماهواره مزین شد تا راهی باشد برای سودجویان. امروزه در مجالس عروسی پسرها و دخترهای کشورمان رقص و آواز غربی اجرا می کنند و لنزهای رنگارنگ، چشمان پاک و معصوم آنان را در برگرفته است.

دردانشگاه ها که به فرموده امام(ره) مبدا همه تحولات عظیم است امروزه استادان این تحول را با تدریس صنعت تکنولوژی،دیدگاههای غرب در فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی و غیره چون پتکی بر سر جوانانمان می کوبند و آنان را به رویاهایی سوق می دهند که باور کنند در کشورهای غربی چراغی سبز برایشان روشن کرده اند. غرب، رایانه را به خانه هایمان آورد و ما هم با سرعت آن را در همه جا حتّ در روستاهایمان هم گسترش دادیم، اما آیا توانستیم ازآن در جهت تکامل و پیشرفت بهره برداری کنیم یا آن که با چت ها و عکس های مبتذل، فساد و فحشاء اینترنت و بازی های خشونت بار ذهن فرزندانمان را آلوده کردیم؟

کلاس های زبان بیگانه را بر جلسات قرآنی نوآموزانمان ترجیح دادیم. اجناس سراسر خانه ما تولیدات غرب شد و اعتماد ما نسبت به تولید کشورمان از بین رفت و به راستی هویت ما در کجا پنهان شده است و قطار غرب زدگی ما مسلمانان تا کجا در حرکت است.

چرا آیه "صمٌ بکمٌ عمیٌ" را شامل خود کرده ایم. برای تسکین اعصابمان، به جای نیایش به درگاه خدا واستفاده از آیه " الا بذکرالله تطمئن القلوب" به قرص های روانگردان روی آوردیم. جوانانمان با موادی چون بنگ، شیشه، کراک، مانوس شدند.

دیگر نام های فرزندانمان از اسماء اولیاء الهی برگرفته نمی شد و شخصیت آن ها را در نام های غربی جستجو میکردیم. رپ ها ی غربی به ما دستور دادند چگونه بپوشیم وچگونه عمل کنیم. این ما بودیم که اعراب قبل از اسلام را جاهل خواندیم. اما امروز خود از آنها جاهل تریم. آیا با خود اندیشیده ایم که چرا ما نتوانستیم کوله باری از عقاید، اهداف، صنعت و فرهنگ اسلامی را به آن ها هدیه کنیم تا آن ها از این ره آورد استفاده کنند؟

بچه هایمان داستان"حسنک کجایی" و "تصمیم کبری" را از ذهن ها فراموش کرده اند و کتاب های"هری پاتر"را خط به خط حفظ می کنند. به جای سخنان گهربار معصومین اتاق هایمان با عکس های فوتبالیست های غرب مزین شده؟ دور کرسی نشستن و گوش دادن به اشعار شاهنامه را از ما گرفتند و جشن های شبانه و ترقه و فشفشه را به ما دادند. تمدن را در برهنگی برایمان تفسیر کردند. اما به قول ظریفی حیوانات در این زمینه متمدن ترند. مرگ امر به معروف و نهی از منکر را دیدیم و لب به سخن نگشودیم.

فرار مغزها را به چشم دیدیم اما نتوانستیم راه فرار را بر آن ها ببندیم. ایمانمان را به بهایی ارزان فروختیم و ایدز گران قیمت را خریدیم. رواج بی غیرتی در مردان و برهنگی در زنان نشانه روشنفکری ملتمان شد و مهر امّل بودن را بر کسانی زدیم که انسانیت خود را از این منجلاب نجات دادند.

چرا خودمان را باور نداریم؟ عزت نفسمان را در کدام جاده زندگی از دست داده ایم. زمانی در گوشه خانه ها صدای مرغ و خروس گوشمان را نوازش می داد اما رواج سگ بازی و میمون بازی ما را بر آن داشت تا به عنوان همراه همیشگی در کوچه و بازار استفاده کنیم و جزئی از خانواده شد.

شاید در میان این همه سوغات از فرنگ آمده چشم هایم به دستاوردی مثبت روشن شود. دولت الکترونیکی را می بینم که در آن از طریق اینترنت و تنها با یکی دو شماره در اتلاف وقت صرفه جویی می شود و کارهای بانکی روزمره زندگی از این طریق به سرعت انجام می شود و ره آوردی چون کارت سوخت، کارت بانک ،مونتاژ خودرو، تلفن همراه، منابع علمی در زمینه طبّ و صنعت...

اما اگر با تامل به این ارمغان نظر افکنیم خواهیم فهمید که آنچه به دست آورده ایم در مقابل آنچه از دست داده ایم بسیار اندک بوده است و درحقیقت هدف غرب در این زمینه سودجویی و منفعت خود اوست. او می خواهد که فروشنده باشد و کشورمان جهان سوم خریدار. هدفش از وارد کردن این کالاها آن است که چرخ های کارخانه هایش در حرکت باشند و بدین وسیله محصولاتش را به ما ارزانی می دارد. چرا که نمی تواند برای ما مسلمانان دایه دل سوزتر از مادر شود و به راستی که آن ها در این جنگ سرد سرافراز بیرون آمدند و ما نتوانستیم از ورود این ویروس به کشورمان جلوگیری کنیم.

آیا وقت آن نرسیده است که به سخنان رهبر انقلاب که فرمودند" علم تولید کنید" جامه عمل بپوشانیم؟ آیا از این همه خیمه شب بازی و بندهایی که به دست و پایمان بستند و آزادانه ما را به هر جهت که می خواهند بچرخانند خسته نشدیم؟ از کجا آمده ایم؟ آمدنمان بهر چه بود؟ درب چمدان را می بندم و انسانیتم را به کالاهای پر زرق و برق سربازان پنهان غرب نخواهم فروخت. آیا شما خانه ای را سراغ دارید که از هجوم فرهنگ غرب در امان مانده باشد؟ نشانی آن خانه را به من بدهید!! .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد